- کلاته ثم (کَ تِ)
دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. محلی دشت و معتدل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
معنی کلاته ثم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(کَ تِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان طبس مسینا است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 112 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(کَ تِ گَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان آزاد است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 446 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(کَ تِ جَ فَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. محلی جلگه و گرمسیر است و سکنه آن 229 تن. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، بن شن و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(کَ تِ بَ بَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بام از بخش صفی آباد شهرستان سبزوار. محلی کوهستانی و سردسیر است. سکنه 239 تن. آب آنجا از قنات و چشمه. محصول آن غلات،، بنشن، باغات میوه جات، شغل مردم زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(کَ تِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد. محلی جلگه ای و معتدل است وسکنه 90 تن. آب آنجا از قنات، محصول آن غلات، ذرت، پنبه و شغل مردم زراعت و مالداری است. ساکنین از طوایف تیموری میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(کَ تِ شَ رَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند. محلی کوهستانی و گرم سیر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(کَ تَ / تِ دُ)
لغت نامه دهخدا
بریده دم. (از غیاث). کوتاه دم. قصیرالذنب. (فرهنگ فارسی معین) :
می پیچ و می کش از غم چون مار کلته دم.
شمس خالد (از فرهنگ رشیدی).
و رجوع به کلته شود
می پیچ و می کش از غم چون مار کلته دم.
شمس خالد (از فرهنگ رشیدی).
و رجوع به کلته شود
